معنی داروی ضد تهوع
حل جدول
دیمن هیدرنات
داروی ضد افسردگی
ایمی پرامین، سرترالین، سیتالوپرام
ایمی پرامین، بوپروپیون، سرترالین، سیتالوپرام
ایمی پرامین
داروی ضد سرفه
به دانه
داروی ضد عفونت
جنتامایسین
داروی ضد صرع
اتوسوکزوماید، توپیرامات، دیازپام، فنوباربیتال، فنیتوئین، کاربامازپین، کلونازپام، گاباپنتین، والپروات
داروی ضد باکتری
آموکسی سیلین
داروی ضد سرطان
آرلوتینیب
ارلوتینیب
داروی ضد خارش
هیدروکسی زین
داروی ضد حساسیت
ترفنادین
لغت نامه دهخدا
تهوع. [ت َ هََ وْ وُ] (ع مص) قی کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). به ستم قی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به تکلف قی کردن. (از اقرب الموارد). به شدت قی کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). بهم خوردن (دل، معده، انقلاب معده). قی کردن. استفراغ کردن. (فرهنگ فارسی معین). || (اِ) دل بهم خوردگی و حالت قی. (ناظم الاطباء). منش گردا. قی. شکوفه. هراش. منش گشتن. دل شورا (در خراسان مستعمل است). (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). منش گردا. استفراغ. ج، تهوعات. (فرهنگ فارسی معین). در کفایه حرکتی بود که از معده حادث شود برای دفع چیزی که در او باشد بی آنکه چیزی دفع شود. (غیاث اللغات) (آنندراج) (از بحر الجواهر).
فارسی به آلمانی
Desinfektionsmittel (n)
فارسی به عربی
مطهر
معادل ابجد
1506